قصر پونی ها

اینجا، جایی برای با هم بودن

قصر پونی ها

اینجا، جایی برای با هم بودن

عید در پونی ویل پارت ۲

 

 همگی رفتیم خونه هامون.

حدود یک روز بعد هممون خونه هامون رو تمیز کرده بودیم. من که شخصا خونه رو یک جا شسته بودم. 

یک روز مانده به عید، خانه ی من...

صبح زود بود. تقریبا ۵ صبح. داشتم خواب می دیدم که توی بازی کلش رسیدم لول ۱۰۰۰ . یعنی اوج رویا هام. ظاهرن داشتم توی خواب می خندیدم. چون وقتی از صدای خنده ی خودم بیدار شدم با چهره خشمگین کارن، داداش  ۱۱ سالم مواجه شدم.

من:چیه خب خواب خوب دیدم.

بعد هم بی خیال گرفتم خوابیدم.

یک دقیقه بعد... صدای زنگ پیامک گوشیم در اومد.

می خواستم  بندازمش توی تنگ ماهی روی سفره هفت سین اتاقم. بعد گفتم حیف میشه.نگاهش کردم:رریتی: زودی بیاین خونه ی من براتون سوپراییییییییز دارم!!

بلند شدم .کورمال کورمال رفتم سر کمدم . لباسم رو پوشیدم . داشتم میرفتم بیرون که با صورت رفتم توی در اتاقم. از خونه خارج شدم و رفتم سمت خونه رریتی .

وقتی رسیدم اونجا توایلایت هم همزمان با من رسیده بود اونجا. توایلایت با قدرتش در رو باز کرد.

من: فک کنم باید در می زدی.:/

توایلایت: خوابم میاد ولم کن.

رفتیم تو . خلاصه رریتی ما رو از پله های خونش برد بالا تا به طبقه ای رسیدیم که پاگردش پر از خاک بود.

من: چه سوپرایز کثیفی:/

رریتی با لگد در رو باز کرد.

من : در بدبخت با شما چی کار کرده درب و داغونش می کنین؟؟؟

تا در باز شد کلی خاک توی هوا پخش شد و ما وارد اتاق بزرگی شدیم. با کلی سرفه خاک ها اروم گرفتن. به سختی رگال هایی دیده می شد که پر از لباس بودن . متاسفانه  اینجا هم لامپ نداشت. ظاهرن اتاق خیلی قدیمی بود.به سمت رگالی رفتم  و کشیدمش سمت  دخترا. رریتی ما رو به سمت اتاقی برد که توی همون اتاق قدیمی بود. بر خلاف انتظار ما اتاق خیلی امروزی و شیک بود . دستگاهی اونجا وجود داشت که لباس ها رو می شست.

رریتی: خودتون می دونید به چی فکر میکنم.

بدو بدو از اتاق خارج شدیم و رگال ها رو اوردیم  توی اتاق شست و شو . همرو ریختیم توی  دستگاه و خلاصه همرو شستیم.

رریتی : خب اینا واقعا حرف ندارن.

من: ولی یه چیزی اینجا عجیبه. انگار هر لباس برای خودمون دوخته شده.

ادامه دارد...



نظرات 1 + ارسال نظر
tina - تــیــنــا چهارشنبه 1 فروردین 1397 ساعت 04:49 http://loveanime2017.mihanblog.com

این قسمت کلا داشت حال منو تو دوران مدرسه که باید زود بیدار شم برم مدرسه توصیف میکرد-___- باحال بود ادامرو بذار.

باهات کاملا موافقم:/
باشه الان می ذارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.